خانه عناوین مطالب تماس با من

فکرهاو نوشته های یک آدم

فکرهاو نوشته های یک آدم

درباره من

در زندگی تک تک ما لحظاتی هست که باید از زاویه های مختلف به آن قضیه نگاه کنیم تا به نتیجه ایی درست برسیم ومن اینجا میخواهم زندگی خودم را از زوایای مختلف ببینم ... اصلا شاید فقط بخواهم بنویسم !! یک دانشجوی مهندسی متولد دهه ی ۶۰ ادامه...

دسته‌ها

  • احساسات لحظه ایی من 12

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • خوشبختی ها
  • زن
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • این روزها
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • خواب را با تو دوست دارم
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • تضاد
  • یک حس
  • عشق های عجیب من !!!
  • باید رفت

بایگانی

  • فروردین 1391 1
  • اسفند 1390 1
  • فروردین 1390 3
  • آذر 1389 3
  • آبان 1389 5
  • مهر 1389 10
  • شهریور 1389 4

آمار : 8386 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • خوشبختی ها جمعه 18 فروردین‌ماه سال 1391 16:05
    خوشبختی هایمان را ارج نهیم .
  • زن سه‌شنبه 23 اسفند‌ماه سال 1390 14:25
    به نام خدا VOA را گوش میکردم ، یکی از گزارش هایش در مورد ازدواج دختران زیر ده سال بود !! فکرش را بکن !!زیر ده سال ! طبق قانون ایران حداقل سن ازدواج برای دختر 13 سال و برای پسر 15 سال است ، دختران زیر سیزده سال هم احتمالا عقدشان ثبتی نیست یا شاید با را های خاصی ! ثبتی میشود ، برایم خیلی سوال برانگیز است ، دختر زیر 15...
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 16 فروردین‌ماه سال 1390 23:45
    شاید در یکی از روزهای آینده نشستم و یک سری از آرزوهامو نوشتم.آرزو...... اینکه ندونی دو سال دیگه میخواه چی کار کنی ، یک جوری گیج کننده است ف اینکه ندونی میخواهی همین راه را بری یا تغییرش بدی ..... داشتن یک دوست صمیمی میتونه خوب باشه ، اما خوب من نتونشتم تو سراسر زندگیم با کسی صمیمی بشم ، یک وقتهایی ناراحت میشدم از خودم...
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 14 فروردین‌ماه سال 1390 22:01
    وقتی بچه دار میشی ( من نشدم ) باید به این فکر کنی که تو به وجودش آوردی « باید براش وقت و حوصله و خیلی چیزهای دیگه بزاری. نباید زخمیش کنی( روحش را)،ببین تو ممکنه خوب باشی، عزیز باشی ، اما مطمئنی میتونی پدر یا مادر خوبی بشی؟؟مطمئنی در وجودت حس قدردانی هست ؟ که فردا وقتی مثلا سفره را انداخت ،به جای اینکه همه اش غر بزنی...
  • این روزها شنبه 6 فروردین‌ماه سال 1390 19:08
    سلام راست میگه اگر به جای حرف زدن عمل میکردم تا الان خیلی جلوتر بودم ..... خوب کاملا صحیح است .... و این که اگر وسواس نداشتم خیلی جلوتر بودم اما الان اینجام و باید اینجا خودم ودرست کنم .... یک نفر میگفت وقتی دوره های زندگیت را کامل نکنی توش گیر میکنی یعنی مثلا اگر تو دوران کودکیت کودکی نکنی همیشه بهش فکر میکنی و...
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1389 14:18
    و من که ذاتا شلخته ام !! چه در فکر و چه در هوش و چه در رفتار !!دارم به خودی فکر میکنم که تمام عمر کوتاهش را صرف اثبات اینکه شلخته نیست کرده ،فکر میکنم!!!خودم!!!
  • [ بدون عنوان ] شنبه 6 آذر‌ماه سال 1389 20:53
    به نام خدا در زندگی لحظاتی هست که میبینی چیزهای خوب زیاد داری ، برا زنده بودنت هم دلیل داری، اما برای بودنت نه !!!
  • [ بدون عنوان ] پنج‌شنبه 4 آذر‌ماه سال 1389 12:55
    بیزارم از این که این جا بشود حرفهایی برای دیگران .... این که اصلا احساس نکنم میشود خانه ام باشد ، خانه ایی که در آن من خودمم نه ئهیچ کس دیگر . یک خوده مستقل از وابستگی ها ، اما مگر میشود انسان بدون وابستگی هایش مستقل باشد ؟! این همه وقت صرف کردم که متفاوت باشم یا دست کم ادای متفاوت بودن را در بیاورم ، یک جاهایی دلم...
  • خواب را با تو دوست دارم جمعه 28 آبان‌ماه سال 1389 00:02
    میچرخم !! همش میچرخم !!امروز در اولین برخورد با مادر او چنان اضطرابی داشتم که نگو و نپرس!!فکر کن ! فقط چند ثانیه بود اما اضطرابش یک دنیا !! نگاه ملتمسانه ام به او از شدت اضطراب!!!بگذریم .خوب بود .فقط اینکه مادرش خیلی با تصور من فرق میکرد! چهره و تیپ محترمی داشت و من احساس احترام کردم .فکر میکنم رابطه ی محترمانه ایی...
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 23 آبان‌ماه سال 1389 22:41
    احساس ضعف میکنم !! من برعکس مقاومتم ،برعکس حرفها و جلوه ی منطقیم .تنهام مرد! با همه ی خوشبختیم تنهام !!گاهی وقتها میخواهم بخزم به دنیای خودم و سکوت و خصوصی زندگی کردن !!
  • [ بدون عنوان ] پنج‌شنبه 20 آبان‌ماه سال 1389 11:40
    چرا هیچ کس نیست؟؟؟؟؟
  • تضاد دوشنبه 10 آبان‌ماه سال 1389 11:12
    وقتی تو کشوری میایی دنیا که تموم جونت میشه تضاد چی کار میشه کرد ؟؟؟وقتی بین داشتن و نداشتن ، بین قبول یا عدم قبول ، بین باور یا عدم باور یک دنیا مسائل میمونی باید چی کار کنی ؟؟ من یک جوان ایرانی که به مرزها معتقد نیست، درگیر ام در تضادها تضادهای دینی ، عقیده ایی ، زندگی روزمره ، رابطه ، گفتار ، رفتار و....... مرزها را...
  • یک حس چهارشنبه 5 آبان‌ماه سال 1389 15:26
    امروز به کلاسم دیر رسیدم و چون میدانستم استادم به این مسئله حساس است و من جلسه ی پیش هم دیر رسیده بودم ، سر کلاس نرفتم . یک مقدار خیابان ها راگشتم و بعد هم خانه ..... قشنگ ترین حسی که اطرافیانت میتوانند به تو داشته باشند عشق نیست ، اعتماد و اطمینان است . مدتهاست احساس میکنم اطرافیانم این حس را به من ندارند !شاید هم...
  • عشق های عجیب من !!! جمعه 30 مهر‌ماه سال 1389 13:20
    دلم میخواهد ، خیلی دلم میخواهد !! یک نانوربات هوشمند باشم که کارم در مغز تحلیل اطلاعات ارسالی و فرستادن آنها به پایگاه باشد !!!!!!!!دلم میخواهد آنجا کارهای مغز را بررسی کنم و دیده هایم را برای یک جایی بفرستم !!!!! عجیب دلم میخواهد یک نانوربات ساکن مغز باشم !!!!!
  • باید رفت دوشنبه 26 مهر‌ماه سال 1389 14:01
    کلا آدم فی البداهه ایی هستم !!! میتوانم همان لحظه یک مبحثی را بخوانم و برایت توضیح دهم و هزار جور راه فهماندنش را پیدا کنم !! کلا فی البداهه هم شروع میکنم به نوشتن به کنفرانس دادن ، من تمرین نمیکنم ، هر کسی خاصیتی دارد و این یکی از خاصیتهای من است !! اما این گاهی وقتها کارم را سخت میکند اینکه گاهی نیاز هست بنشینم و...
  • کاش جمعه 23 مهر‌ماه سال 1389 11:09
    یک بار درک کنیم هیچ چیزی در زندگی یک آدم به اندازه ی غرورش اهمیت ندارد !!!پس وقتی کسی را دوست داریم غرورش را محترم بدانیم و حواسمان به کارها و رفتارهایمان باشد .... خوده من هم باید حواسم باشد ..... من همیشه سعی میکنم قضاوت نکنم ، راستش آنقدر چیزهای متضاد دیدم و آنقدر نتیجه ها خلاف قضاوتها شد ، خیلی وقت است قضاوت...
  • هوا میخواهم شنبه 17 مهر‌ماه سال 1389 21:19
    امروز با خودم گفتم هیچی نمیتونه شادی سالروز اشناییمون رو بد کنه ، واقعا هیچی نمیتونه اون بخشی که متعلق به رابطه ی من و تو هست را خراب کنه ، اون حسی که این لحظه بهت دارم ، اون شادی ته قلبم از حضور دو ساله ات ، اینکه بی شک بیشتر از اوایل دوستت دارم ، و خوشحالم که هستی ، ممنونم از این همه حس خوب ، اما راستش از یک جاهایی...
  • گاهی وقتها میشود کاری کرد پنج‌شنبه 15 مهر‌ماه سال 1389 22:39
    و من فکر میکنم نصف یا اکثریت چیزهایی که ما از زندگیمان میخواهیم به خاطر حفظ پرستیژمان در مقابل دیگران است !! به همین سادگی !! بعد به خودمان نسبتش میدهیم که این خواسته ی من است !!!و نظر دیگران مهم نیست !! اگر مهم نبود چرا در جمع زندگی میکنیم ؟!!لابد مهم است دیگر..... روانشناسان و کارشناسان موفقیت نسل من دسته جمعی...
  • زندگی که من دوست دارم سه‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1389 20:27
    سلام میدانی گاهی وقتها دوست دارم دست همدیگر را بگیریم و برویم یک جای خوش آب و هوا ، ملایم ، ساده ، پر از زندگی ، بدون رقابت ، نه روستا نه روی کوه ها یا جنگل ، نه اصلا ، دلم میخواهد یک شهر باشد اتفاقا شلوغ اما آرام !! صدا را نمیگویم ، انسان ها را میگویم ، دوست دارم شاد باشند ، دغدغه های عاشقانه داشته باشند و شیفته ی...
  • شب را با تو دوست دارم دوشنبه 12 مهر‌ماه سال 1389 22:50
    میدانی گاهی وقتها هست که بعضی افراد میشوند شور زندگیت !! میخواهی بگویی نیستند اما هستند !! گاهی وقتها با تو بحث میکنم، با دلخوری و رویی که برگردانده شده میگویم برو از همین جاده ی روبرو !! فقط لبخند میزنی و آخرش میگویی بوی ادکلن دلخواه منو چرا میدی !! و من لبم را میگزم که خنده ام نمایان نشود که نفهمی همه ی حرفهایم،...
  • دوستم باش پنج‌شنبه 8 مهر‌ماه سال 1389 23:14
    خوب هر کس یک جوری است دیگر..... تا حالا احساس گناه کرده ایی از اینکه شبیه دیگران نبودی؟!!! البته ربطی به حرفهایم ندارد ... بگذریم اینکه بخواهم دوستم باشی نه اینکه مثل واژه ی معمولی و جلو دستی دوست ،نه به شکل این دوستی هایی که وقتی اسمشان می اید گوشه ی لبت شکل پوزخند میگیرد ، نه مثل این ثانیه های گذرا و توخالی دوستی...
  • بوسه چهارشنبه 7 مهر‌ماه سال 1389 21:39
    وقتی میبوسم یعنی دوستت دارم !! وقتی فقط ادای بوس را در می آورم مثلا هوا را میبوسم !! یعنی حوصله ندارم و میخواهم رفع وظیفه باشد!!! آخ چقدر هوای اسکارلت بودن را دارم !! و آن بخش آغازین فیلم !!!و آن دلبری های رها !! من همیشه عشق را در تماس های جسمانی بیشتر حس میکنم ! در نوازش ، بوسه ،آغوش من باور دارم انسانها در رابطه ی...
  • یک حس تازه پنج‌شنبه 1 مهر‌ماه سال 1389 19:10
    به نام خدا حس دوباره عاشق شدن حس نابی است ، مخوصا اگر عاشق همان کسی بشوی که با او رابطه داری ، همان کسی که چند وقت پیش هم عاشقش بودی ، خوب عشق نه به سبک افلاطونی ، به سبک ساده ی زندگی ، آنقدر که ته قلبت شاد باشی ،آنقدر که احساس کنی کسی هست که برایش مهم باشی و برایت مهم باشد ،همین که وقتی لمست میکند چشمهایت را ببندی و...
  • طعمی مثل من !! یکشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1389 21:47
    تو زندگی لحظاتی هست که به خودت قول میدهی کاری را انجام ندهی اما میدهی !!! بی وفایی همیشه به معنای خیانت نیست گاهی وقتها دوست نداشتن کسی است اما کنارش بودن است !!! نمیدانم شاید اسمش عادت است یا شاید هم نمیخواهی باور کنی که حست عوض شده یا شاید هم نمیتوانی تنهایش بگذاری ! یک شبهایی هست در زندگی که باید هرجور شده تحمل کنی...
  • گاهی وقتها شنبه 20 شهریور‌ماه سال 1389 18:35
    سلام همیشه اینگونه نیست ، همیشه نمیشود نزدیکترین شخص زندگیت بهترین دوستت هم باشد ، گاهی وقتها به خودت می ایی و میبینی نه نمیشود ، نمیشود که با او از احساسات درونیت ، از رویاهای عمیقت صحبت کنی ، که احساس میکنی نمیداند یا نمیشنود یا هزاریای دیگر !!! گاهی وقتها دلت را میزنی به دریا و از درونت میگویی ،از خواسته های...
  • نوع بشر سه‌شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1389 23:35
    تابوهای فرهنگی همیشه در جامعه ی ما غلیان کردند .... همیشه نوع بشر درگیر این تابوها بوده ... جوامعی این تابوها را شکستند و جوامعی نه ..... گاهی شکستن تابوها به نفع است و گاهی نه .... اینکه تشخیص دهیم چه فرهنگها و عقایدی باید تغییر کند و کدام ها باید بماند هنری بس بزرگ است که میتواند اکتسابی باشد و ناشی از آموزش (...
  • یادداشت اول سه‌شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1389 23:02
    به نام خدا دورد یادم هست همیشه در اکثر کتابهایی که درباب چگونه زندگی کردن و چگونه موفق شدن خوانده ام یک جمله خودنمایی میکرد : شروع هر کاری از سخت ترین مراحلش هست شروع وبلاگ و نوشتن هم همینطور سلام