شاید در یکی از روزهای آینده نشستم و یک سری از آرزوهامو نوشتم.آرزو...... 

 

اینکه ندونی دو سال دیگه میخواه چی کار کنی ، یک جوری گیج کننده است ف اینکه ندونی میخواهی همین راه را بری یا تغییرش بدی ..... 

 

داشتن یک دوست صمیمی میتونه خوب باشه ، اما خوب من نتونشتم تو سراسر زندگیم با کسی صمیمی بشم ، یک وقتهایی ناراحت میشدم از خودم و از زندگیم که چرا باهیچ کس راحت نیستم ، اما الان حس خاصی ندارم ، فکر میکنم خیلی ها مثل من هستند ، و انگار چیز عجیبی نیست.اما فکر میکنم داشتن یک آدمی که حرفات را خط به خط بفهمه و با تمام وجود دوستت داشته باشه ، و از طرفی باهاش رودربایسی نداشته باشی ، یک نعمته . 

 

یک زمان فکر میکردم عشق شرط بودن در کنار همدیگه است اما الان فکر میکنم ترجیح دادن شخص به بقیه ی آدمها شرط بودن در کنار همدیگه میتونه باشه . 

گاهی وقتها تو یک شرایط میمونیم چون حوصله ی طی کردن مسیر را برای بار دیگر نداریم ،و میپذیریم که در شرایط بمانیم ، و البته گاهی وقتها خوب از آب درمیاد . 

 

بستگی داره تو چه شرایطی باشی ، متناسب با شرایط خواسته هات تغییر میکنه ، مهم ترین ها جابجا میشوند،کمرنگ و پررنگ میشن .بستگی داره . 

 

خوشحال باشید و سالم.

وقتی بچه دار میشی ( من نشدم ) باید به این فکر کنی که تو به وجودش آوردی « باید براش وقت و حوصله و خیلی چیزهای دیگه بزاری. نباید زخمیش کنی( روحش را)،ببین تو ممکنه خوب باشی، عزیز باشی ، اما مطمئنی میتونی پدر یا مادر خوبی بشی؟؟مطمئنی در وجودت حس قدردانی هست ؟ که فردا وقتی مثلا سفره را انداخت ،به جای اینکه همه اش غر بزنی که چرا یک قاشق کم است ،ازش تشکر کنی و به جای اون یک قاشق ،به اون سفره انداخته شده و چیزهایی که هست فکر کنی؟؟( یک مثال خیلی ساده بود و قابل تعمیم به جاهای دیگه!) 

اگر خطا کرد به جای اینکه بهش بگی تو همیشه اینطوری هستی ،هیچ کاری را درست انجام نمیدی ، بشینی کنارش و ازش بپرسی راستی چرا اینجوری کردی ؟حمایتش کنی که درست انجام بده ، راهنماییش کنی ، ریشه یابی کنی ، الگوی خوبی بشی ،باور کن اگر بهش بگی من مطمئنم تو میتونی، خیلی بهتر از اینه که بهش بگی تو هیچ وقت یک کاری را درست انجام نمیدی!!ولش نکن ، به بهانه ی آزاد گذاشتنش ، رهاش نکن ، مخصوصا تو کودکی و نوجوانی ،برای یک نوجوان بزرگترین کمک، مهربان بودن باهاش است ، حرف زدن باهاش ، درک شرایط روحی اش ، و حمایتش در جهت حل مشکلی که داره ، یافتن یک راه معقول برای مشکلش ، هیچ وقت در مورد مشکل یک نوجوان رویایی فکر نکن ، فکر نکن با راههای ساده درست میشه ، نه، خیلی بیشتر از این حرفها باید پیگیر باشی ،برای یک کودک بزرگترین کمک بهش کنارش بودن است ، این که هم حضور فیزیکی کنارش داشته باشی و هم روحی ،اینکه تنش بین خودت و همسرت را به حداقل برسونی ( خیلی غلط کردی اگر با همسرت مشکل داری بچه دار شدی) و اینکه...... سعی کن بچه دار نشی!!!

این روزها

سلام 

 

راست میگه اگر به جای حرف زدن عمل میکردم تا الان خیلی جلوتر بودم ..... خوب کاملا صحیح است .... و این که اگر وسواس نداشتم خیلی جلوتر بودم اما الان اینجام و باید اینجا خودم ودرست کنم .... یک نفر میگفت وقتی دوره های زندگیت را کامل نکنی توش گیر میکنی یعنی مثلا اگر تو دوران کودکیت کودکی نکنی همیشه بهش فکر میکنی و نمیتونی سالم و درست وارد دوره ی نوجوانی بشی و به همین شکل تا آخر ....فکر میکنم در مورد من این مسئله صدق میکنه باید درستش کنم ..... چطوری ؟! 

 

چیزی که مهم است این است که در شرایطی که نمیدونی چی میخواهی کار درست را انجام بدی....همین 

قربان شما 

سال نو مبارک