نوع بشر

تابوهای فرهنگی همیشه در جامعه ی ما غلیان کردند .... همیشه نوع بشر درگیر این تابوها بوده ... جوامعی این تابوها را شکستند و جوامعی نه ..... گاهی شکستن تابوها به نفع است و گاهی نه .... اینکه تشخیص دهیم چه فرهنگها و عقایدی باید تغییر کند و کدام ها باید بماند هنری بس بزرگ است که میتواند اکتسابی باشد و ناشی از آموزش ( نمیگویم کاملا اکتسابی چون چه بخواهیم و چه نخواهیم ساختار ژنتیکی ما در قابلیت تغییر پذیریمان تاثیر دارد ، اما جهش ممکن است پیش بیاید !)  

مثلا مباحث مربوط به حقوق انسانها ، حقوق زنان ، ازدواج ، روابط جنسی ، نوع تفریحات ، حتی نوع غذاها ، نوع پوشش ، پذیرش عقاید ،از مسائلی هستند پر از تابوهای فرهنگی ، پر از مسائل حل نشده و پر از انکار ، انگار همه میخواهیم فکر کنیم که هیچ اتفاقی نمی افتد و وقتی هم اتفاقی هم پیش می آید دلمان میخواهد باور کنیم چیزی نشده ! این خصیصه حتی در فیلمهای تولید داخلی به چشم میخورد ! همه میخواهند سقط جنین کنند اما نمیکنند ! و بیننده نمیداند اگر سقط میشد چه میشد !! لابد برای قسمتهای آنگونه فیلم نامه نویس آموزش داده نمیشود !! همه میدانیم زندگی پارتنری در جامعه وئجود دارد اما همه انکارش میکنیم ! همه میدانیم وقتی یک دختر و پسر برای مدتی طولانی با هم رابطه دارند ، س.ک.س هم با احتمال بسیار زیادی پیش می آید اما همه زیرش میزنیم !! میدانیم اما نمیدانیم !! مثل همین قضیه ی دین و مذهب میدانیم مذهب و دین یک جاهایی میلنگد اما سرمان را زیر برف میکنیم و میگوییم نه بابا این اون نیست !!! پس چیه ؟!کاش جواب این و بدیم !!هیچ وقت اصولی فکر کردیم ؟؟ برای اصولی فکر کردن هم باید گاهی همه چیزو زیر سوال ببریم !!!به همه ی جوانب فکر کنیم یعنی شرایط مختلف را در نظر بگیریم و حرفهای دیگران هم بشنویم و آگاهانه فکر کنیم و نظر بدیم و تصمیم بگیریم !  

اینها را گفتم که بگم نه شما قدیسی نه من ، هم تو اشتباه میکنی هم من ، هم همه ی اطرافمون ، همه چیز تغییر میکنه بیا این و بپذیریم ... همین تا بعد

یادداشت اول

به نام خدا 

 

دورد 

 

یادم هست همیشه در اکثر کتابهایی که درباب چگونه زندگی کردن و چگونه موفق شدن خوانده ام یک جمله خودنمایی میکرد : شروع هر کاری از سخت ترین مراحلش هست  

 

شروع وبلاگ و نوشتن هم همینطور 

  

سلام